حکومت مهدی (قرآن)در قرآن مجید در آیه ۵۵ سوره نور بشارت ظهور حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) و برپایی حکومت جهانی داده شده است. فهرست مندرجات۱.۱ - تفسیر آیه ۱.۱.۱ - وعده به مؤمنین ۱.۱.۲ - مراد از من در منکم ۱.۱.۳ - مراد از استخلاف مؤمنین ۱.۱.۴ - احتمال اول ۱.۱.۵ - احتمال دوم ۱.۱.۶ - مراد از تمکین دین ۱.۱.۷ - مراد از دین ایشان ۱.۱.۸ - مراد از «و لیبدلنهم من بعد» ۱.۱.۹ - معنی «یعبدوننی لا» ۱.۱.۱۰ - مراد از عبادت ۱.۱.۱۱ - مراد از کفر و فسق ۱.۲ - حدیثی از امام سجاد ۲ - پانویس ۲.۱ - منبع ۱ - بشارت خداوند به حکومت امام مهدیخداوند، حکومت امام مهدی (علیهالسلام) را بشارت میدهد: •• «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ «خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمین خواهد کرد، همانگونه که به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين و آيينى را که براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىکند؛ آنچنان که تنها مرا مىپرستند و چيزى را شريک من نخواهند ساخت و کسانى که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقاناند». ۱.۱ - تفسیر آیه۱.۱.۱ - وعده به مؤمنیناین آیه وعده جمیل و زیبایی است برای مؤمنین که عمل صالح هم دارند، به آنان وعده میدهد که به زودی جامعه صالحی مخصوص به خودشان برایشان درست میکند و زمین را در اختیارشان میگذارد و دینشان را در زمین متمکن میسازد، و امنیت را جایگزین ترسی که داشتند میکند، امنیتی که دیگر از منافقین و کید آنان، و از کفار و جلوگیریهایشان بیمی نداشته باشند، خدای را آزادانه عبادت کنند، و چیزی را شریک او قرار ندهند. ۱.۱.۲ - مراد از من در منکمپس در جمله (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) کلمه (من) تبعیضی خواهد بود نه بیانی، و خطاب در آن، به عموم مسلمین است که در میان آنان، هم منافق هست و هم مؤمن، و مؤمنین ایشان نیز دو طایفهاند، یکی کسانی که عمل صالح میکنند، و گروه دیگر آنان که عمل صالح ندارند؛ ولی وعدهای که در آن آمده مخصوص کسانی است که هم ایمان داشته باشند و هم اعمالشان صالح باشد و بس. ۱.۱.۳ - مراد از استخلاف مؤمنینمراد از استخلاف مؤمنین صالح العمل در زمین و مقصود از مستخلفین قبل از ایشان در آیه: (وعد اللّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات...) و در جمله (لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الّذین من قبلهم) دو احتمال هست: ۱.۱.۴ - احتمال اولیکی اینکه مراد از استخلاف این باشد که خدای تعالی به ایشان خلافتی الهی نظیر خلافت آدم و داوود و سلیمان داده باشد؛ همچنان که درباره خلافت آدم فرمود: (انی جاعل فی الارض خلیفه) و درباره داوود فرموده: (انا جعلناک خلیفه فی الارض) و درباره سلیمان فرموده: (و ورث سلیمان داود) که اگر مراد از خلافت این باشد، قهرا خلفای قبل از ایشان خلفای خدا، یعنی انبیای او و اولیایش خواهد بود، ولیکن به دلیلی که میآید، این احتمال بعید است. ۱.۱.۵ - احتمال دوماحتمال دوم اینکه مراد از (خلافت) ارث دادن زمین به ایشان و مسلط کردن آنان بر زمین باشد؛ همچنان که در این معنا فرموده: (ان الارض لله یورئها من یشاء من عباده، و العاقبه للمتقین) و نیز فرموده: (ان الارض یرئها عبادی الصالحون) که بنا بر این احتمال، مراد از خلفای قبل از ایشان مؤمنین از امتهای گذشته خواهد بود، که خدا کفار و منافقین آنها را هلاک کرد، و مؤمنین خالص ایشان را نجات داد؛ مانند قوم نوح و هود و صالح و شعیب؛ همچنان که در آیه (و قال الّذین کفروا لرسلهم لنخرجنکم من ارضنا او لتعودن فی ملتنا فاوحی الیهم ربهم لنهلکن الظالمین، و لنسکننکم الارض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامی و خاف وعید) است و اینان کسانی هستند که خود را برای خدا خالص کردند و خدا نجاتشان داد، و در نتیجه جامعه صالحی تشکیل داده و در آن زندگی کردند، تا آنکه مهلتشان طول کشیده، دلهایشان قساوت یافت. اما قول کسی که گفته: مراد از مستخلفین قبل از ایشان، بنیاسرائیل است که خدا بعد از هلاک کردن فرعون و لشکریانش سرزمین مصر و شام را به ایشان ارث داده، و در آن مکنتشان داد؛ همچنان که درباره آنان فرمود: (و نرید ان نمن علی الاذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض) حرف صحیحی نیست؛ زیرا آیه مورد بحث از مردمى خبر مىدهد که بعد از ارث بردن زمین، اجتماعى صالح تشکیل دادند و قوم بنىاسرائیل بعد از نجاتشان از فرعون و لشگرش، هرگز از کفر و نفاق و فسق خالص نگشتند، و مصداق (الّذین آمنوا و عملوا الصالحات) نشدند. ۱.۱.۶ - مراد از تمکین دینمراد از تمکین دین در (ولیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم) و بیان مفردات دیگر آیه (و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم) تمکین هر چیزى بر قرار کردن آن است در مکان و این کنایه است از ثبات آن چیز، و زوال و اضطراب و تزلزل ناپذیرى آن، به طورى که اگر اثرى داشته باشد، هیچ مانعى جلوى تأثیر آن را نگیرد و در آیه مورد بحث تمکین دین عبارت است از اینکه: آن را در جامعه مورد عمل قرار دهد؛ یعنى هیچ کفرى جلوگیرش نشود، و امرش را سبک نشمارند، اصول معارفش مورد اعتقاد همه باشد، درباره آن اختلاف و تخاصمى نباشد، و این حکم را خدای سبحان در چند جاى از کلامش کرده که اختلاف مختلفین در امر دین علت و منشاى جز طغیان ندارد؛ مانند این آیه (و ما اختلف فیه الا الاذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم) ۱.۱.۷ - مراد از دین ایشانو مراد از دین ایشان، آن دینى که برایشان پسندیده، دین اسلام است و اگر دین را به ایشان اضافه کرد، از باب احترام بود و نیز از این جهت بود که دین مقتضاى فطرت خود آنان بود. ۱.۱.۸ - مراد از «و لیبدلنهم من بعد»و جمله (و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا) مانند جمله (و لیمکنن لهم) عطف است بر جمله (لیستخلفنهم) و اصل معنا (لیبدّلنّ خوفهم امنا) بوده، به طور ساده تر این که در واقع باید میفرمود ترس ایشان را مبدل به امنیت کردیم؛ ولی فرموده (ایشان را بعد از ترس، مبدل به امنیت کردیم) و تبدیل را به خود آنان نسبت داد، حالا یا از باب مجاز عقلی است، و یا آنکه مضاف را چون معلوم بوده حذف کرده؛ زیرا جمله (من بعد خوفهم) میفهماند که آن محذوف خوف، و تقدیر (لیبدلن خوفهم) بوده، و یا آنکه از این باب نبوده، بلکه کلمه (امنا) به معنای آمنین بوده که در این صورت معنا این میشود که: خدا ایشان را بعد از ترسشان مبدل کرد به ایمنان و به هر حال، مراد از خوف آن ترسی است که مؤمنین صدر اسلام از کفار و منافقین داشتند. ۱.۱.۹ - معنی «یعبدوننی لا»و جمله (یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا) را اگر بخواهیم با سیاق آیات بهتر وفق دهیم، باید حال از ضمیر در جمله (لیبدلنهم) بگیریم، که معنا چنین میشود: (خدا ترس ایشان را مبدل به امنیت کرد؛ در حالی که ایشان مرا پرستش کنند، و چیزی شریک من ندانند) ۱.۱.۱۰ - مراد از عبادتو اگر در این آیه التفاتی از غیبت (یبدلنهم) به تکلم (مرا عبادت کنند) به کار برده و جمله (یعبدوننی) را با جمله (چیزی را شریک من ندانند) تأکید کرده، و کلمه (شیئا) را نکره آورده، که خود دلالت میکند بر نفی شریک به طور اطلاق، همه این نکات حکم میکند بر اینکه مراد از عبادت، خداپرستی خالص است، به طوری که هیچ شائبهای از شرک - چه شرک جلی و چه شرک خفی - در آن راه نداشته باشد، و خلاصه معنا این میشود که خدا مجتمع آنان را مجتمعی ایمن میسازد، تا در آن جز خدا هیچ چیز دیگری پرستش نشود، و هیچ ربی غیر از خدا قائل نباشند. ۱.۱.۱۱ - مراد از کفر و فسقو کلمه (ذلک) در جمله (و من کفر بعد ذلک) به طوری که سیاق شهادت میدهد اشاره است به موعود؛ بنابراین مناسبتر آن است که کلمه (کفر) را به معنای کفران، و در مقابل شکر بدانیم، و چنین معنا کنیم که: و (هر کس کفران کند و خدا را شکر نگوید، و بعد از تحقق این وعده عوض شکر با کفر و نفاق و سایر گناهان مهلکه، کفران نعمت کند، چنین کسانی کاملا در فسقاند) و فسق هم عبارت است از: بیرون شدن از زی بندگی. ۱.۲ - حدیثی از امام سجادامام زین العابدین (علیهالسلام) پس از قرائت آیه یاد شده فرمود: ایشان (مؤمنان صالح) به خدا، سوگند شیعیان ما اهل بیت هستند که خداوند، خلافت آنان در زمین را به دست مردی از ما که مهدی امت است، محقق خواهد کرد. ۲ - پانویس۲.۱ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۲، ص۱۰۸، برگرفته از مقاله «حکومت مهدی (علیهالسلام)». |